ای کاش دل درمونشو   ازت بگیره امشب

ای کاش دل درمونشو   ازت بگیره امشب

با یه کوله بار پر منتها پر از گناه ، می رم داخل مسجد، اینقدر این کوله سنگینه که پاهام داره زیرش طاقتش رو از دست میده.

مردم دارن گریه می کنن، به هر جون کندنی شده می خوام یه جایی اون گوشه کنار برای خودم دست و پا کنم ...طبق معمول پیدا نمی کنم ...سرمو می گیرم بالا و می گم خدایا تو که می دونی ما جربزه یه جا پیدا کردنم نداریم حالا چرا هی به رخم می کشی ؟! توی همین به قول رفقا اتصال حس می کنم یکی آروم دست گذاشت روی زانوم ، عرش رو بی خیال می شم و نگاهم رو می اندازم به فرش ، خدا رو شکر یکی از بچه ها ما رو شناخت ؛ یه تکونی به خودش داد تا واسه منم جا درست کنه، منم یه تشکراز خدا (الحمدلله و شکرا له)می کنم و خودمو می چپونم بین خلا ایجاد شده

مستقیم سرمو می برم بین زانو هام ؛ هنوز وسط روضه است ، گریم می گیره نمی دونم به حال زار خودم گریه کنم ، از اوضاع جامعه بنالم یا برای اربابم و مصیبتای روز عاشورا ؟مگه میشه زیر این همه بار گناه باشی و بدونی و بخوای شیعه باشی و گریت نگیره ؟خوب می دونم که اگه اینور گریه نکنم و وسط گریه عهد توبه رو با خدا نبندم ، اونور بد فرم گریمو در میآرن و اگه اینور ازین راه های میونبر استفاده نکنم، اونور................

                               اللهم عجل لولیک الفرج و جعلنا من انصاره و اعوانه و شیعته

بگذریم

دوستان ، این چند خط بالا رو نوشتم که یه چیزی رو خدمتتون عرض کنم ؛

اونم این نکته است که فکر نکنید گریه و زاری توی عزای امام حسین علیه الصلاه و السلام و ایام محرم با بقیه مراسما یکیه ( البته می دونم که اکثرتون المنه لله در این زمینه استادید اما خوب بعضی از دوستان یه سری سوالات در این زمینه کرده بودن که.....)خدا چند تا چیز رو راه میونبر بخشش و بخشایش قرار داده و یکی از مهمترین و محبوبترین راهها برای طلب حوائج و بخشوده شدن گناهان همین گریه بر حسین علیه السلام و عزاداری و یاد آوری شهادت سالار شهیدان  و یاران مروارید گون و با وفاشه .البته ذکر این مطلب خیلی ضروری  به نظر می رسه که هر چقدر این عزاداری آگاهانه تر و با معرفت بیشتری باشه هم ثوابش بیشتره و هم اثری که روی اعمال ما داره وسیعتر و ماندگارتره.

همین

یا  حق

همانند تو

همانند تو

از راه دور کاروان حسین را می بینم.

به سپاه دستور می دهم به سمت کاروان حسین حرکت کنند.در راه با خود می اندیشم .عمری است که در شک بسر می برم.

چه سایه سنگینی دارد این شک؟من، حرّ بن یزید ریاحی ،فرمانده سپاه ابن زیاد،جنگاور عرب ،چه وچه و....هستم و زیر این شک در حال له شدنم .همیشه و همه حال پریشانم !هرگاه به خود و اعمال و منصب خود می نگرم گویی خیانت به خودم را می بینم و دم نمی زنم!به دنبال چه ام ؟یک گمشده؟گمشده ای که مرا از این برهوت شک برهاند و به منزلگاه یقین برساند.

خداوندا!در دریایی از شک غوطه ورم .ساحلش را به من بنما !

بر میگردم و به لشگر تحت فرمانم می نگرم.هزار سوار جنگجو که اکثرشان از شیعیان کوفه اند. همه به فرمان منند اما از جنس من نیستند !نام شیعه بر خود یدک می کشند و .......

دیگر به کاروان حسین بن علی رسیده ایم.چه عطری در این صحرا پیچیده !انگار دروازه های بهشت را برای این قوم گشوده اند !از اسب پیاده می شوم و با پسر پیامبر خدا روبرو می شوم .چه آرامشی درتوست؟این آرامش همانقدر مرا متعجب می کند که آشفتگی یزید و ابن زیاد !

 

اللهم عجل لولیک الفرج و جعلنا من انصاره و اعوانه

 

لب به سخن می گشایم اما زبان و دلم یکی نیست . می گویم :ما ماموریم تا تو را به نزد ابن زیاد ببریم یا ... اما دل می گوید یابن رسول الله خوش آمدی کرم و نما و فرود آ که خانه خانه توست .سپاه تشنه مرا سیراب میکند اما قبل از آن مخروبه دل مرا به سیلاب بسته است .

ای پسر پیامبر دل به تو سپرده ام و شمشیر به یزید،این دوگانگی را چه کنم؟زمان نماز است ، به تو اقتدا می کنم،هرچه می کنم نمی توانم ذره ای دل را از تو دور سازم ، چه کرده ای با من ای پسر فاطمه!

شب که سر بر بالین می سایم دوباره به فکر فرو می روم ، شنیده بودم در اندرون شکاکین عقل و دل با هم در جنگند اما در درون من ........

بقیه مطلب را در ادامه درد دل بخوانید

همین

یا حق

ادامه نوشته

به همبن سادگي شيعه شدند

 به همبن سادگي شيعه شدند

سلام

در ادامه مباحث چند پست قبل درباره نقد نظریات پیدایش شیعه و نقش ایرانیان در این پست بحث رو به امید خدا تموم می کنم.

عده ای از مستشرقین در بررسی علل و عوامل گرایش ایرانیان به مکتب تشیع سخن از ازدواج امام حسین علیه السلام با شهربانو دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی به میان آوردند.به نظر این دسته که گاها ملی گرایان ایرانی هم بر این طبل تو خالی کوبیده اند ، وجود ارتباط خانوادگی! بین بازماندگان آخرین پادشاه ساسانی و خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که ایرانیان را به تشیع گرایانده است!و حتی بعضا نقش سلمان فارسی را نیز در این ازدواج مطرح کرده اند.

اللهم عجل لوليك الفرج

در کاوشی بر پایه علم پیرامون این موضوع ابتدا باید این مساله را مورد توجه قرار دادکه واقعه مورد بحث ما از دیدگاه تاریخی تایید نشده است و گذشته از عدم انطباق این اتفاق با تاریخ ،در مسانید مربوط به ناقلان این موضوع افراد غیر معتمدی وجود دارند که عموما موجب کنار گذاشتن روایات می گردند.

علامه شهید مرتضی مطهری و دکتر سید جعفر شهیدی با دیدی تردید آمیز و حتی رد گونه به این واقعه نگریسته اند.از جمله دلایل دکتر شهیدی فاصله سی ساله تولد امام سجاد علیه السلام به عنوان فرزند این ازدواج با زمان ذکر شده ازدواج شهربانو و امام حسین علیه السلام است.

بقيه مطلب را در ادامه درد دل بخوانيد

                                                  همين

يا حق

ادامه نوشته

بالاخره پیدایش کردم

بالاخره پیدایش کردم


کجاوه ها (باربند شتر) را روی هم می چینم


مثلا آمده ایم حج !

 خدایا!برای همه رسول فرستاده ای ،برای ما هم رسول فرستادی؛ موسی از میان دریا برای امتش راه درست می کند،عیسی کور های قومش را شفا می دهد؛آن وقت رسول الله می گوید وسط بیابان خم آنهم در این گرمای طاقت فرسا پیاده شوید کجاوه های شترانتان را روی هم بچینید!چه می دانم؟اگر از این عقل ها داشتیم که رسول خدا می شدیم!بهتر است سخن فرستاده خدایم را سریعتر انجام دهم.

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

 اما آخر چه شده ؟

رسول خدا که تا سر حد توان از اذیت و سختی پیروانش پرهیز می کند یک چنین دستوری را داده است؟!نمی دانم!ولش کن ، بهتر است کجاوه خودم را جایی بگذارم که بعدا راحتتر بتوانم آنرا بردارم...دیگر کارم تمام شده ؛بهتر است سری به شترم بزنم ،زبان بسته چه می کند؟آها آنجاست؛به سمتش می روم،چه سایه ای در این برهوت در کنار خود داری اشتر من؛همان جا کمی استراحت می کنم،پلکهایم سنگینی می کند و به خواب می روم.....

 

برای دیدن بقیه مطلب به ادامه درد دل بروید

همین

یاحق

ادامه نوشته