خوشبختانه یا متاسفانه

تا فراموشم نشده سلام

 

خوشبختانه یا متاسفانه به علت اینکه هنوز نتونستم شاخ این پایان نامه رو بشکنم و از طرفی داره از دیرم دیر تر میشه از ابتدای خرداد ماه مجبور شدم مقداری از دل مشغولی های خودم کم کنم و بپردازم به متن .

پس تا حدود بیست ؛ بیست و پنج روز دیگه آپ نمی کنم . البته این رو برای اون دسته از دوستان نوشتم که از سر بیکاری هر از چندی اینجا تشریف میارن و گل از گل ما باز می کنن.

 

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

پس تا بعد

 

یا حق

ای کتاب عشق من بسته نشو

ای کتاب عشق من بسته نشو

 

ای کتاب عشق من بسته نشو

سخنی از حضرت سلام الله علیها در خطبه معروفش :

من آنچه شرط بلاغ است ‏با شما گفتم. اما مى‏دانم خوارید و در چنگال زبونى گرفتار. چه كنم كه دلم خونست؟ و بازداشتن زبان شكایت، از طاقت ‏برون!  و نیز مى‏گویم براى اتمام حجت ‏بر شما مردم دون!  بگیرید!  این لقمه گلوگیر به شما ارزانى، و ننگ و حق شكنى و حقیقت پوشى بر شما جاودانى باد. اما شما را آسوده نگذارد تا به آتش افروخته خدا بیازارد!  آتشى كه هر دم فروزد و دل و جان را بسوزد. آنچه مى‏كنید خدا مى‏بیند. و ستمكار به زودى داند كه در كجا نشیند. من پایان كار را نگرانم و چون پدرم شما را از عذاب خدا مى‏ترسانم. به انتظار بنشینید تا میوه درختى را كه كشتید بچینید و كیفر كارى را كه كردید ببینید