بابا نوئل و امام حسین علیه السلام

فرهنگ ایرانی فرهنگی غنی و سرشار از داشته هایی است که اگر بخش کوچکی از این میراث فولکلور(فرهنگ،گویش و رفتار عامه )را همین کشورهای دور و بر ما داشتند ؛ غریوشان گوش فلک را کر کرده بود......

(ناگاه دخترک چرت سر شب مرد را می شکند ....)

-          بابا

-          بله دخترم !؟

-          بابایی ، بابا نوئل کیه ؟ چرا برای من برای من هدیه نمی آره ؟

( و مرد در بهت این پرسش دخترک خود...)

-          بابا مگه مامان نمی گه هر سوالی داری از بابایی بپرس؟

-          اره بابایی

-          خوب ، پس چرا جوابمو نمیدی ؟!

 

 

 

( مرد بادی به غبغب خود می اندازد و رو به دخترک 5 ساله خود می کند)

-          دخترم ، بابا نوئل برای ما ایرونیا نیست ، چون هم عید ما یه وقت دیگه ایه هم ...هم اینکه ما خودمون ازین جور چیزا داریم.

-          بابا ، یعنی ما هم بابا نوئل واسه خودمون داریم ؟

-          بله خوشگلم داریم

-          اسمش چیه؟

-          اسمش ....

 

( اینجای قصه مرد به فکر فرو می رود ؛ به اینکه چقدر داشته های ما ایرانیان غنی است اما کو کسی که اینها را به نسل بعد منتقل کند ! اصلا مگر به ما منتقل شده است؟)

بقیه مطلب رو در ادامه مطلب بخونید...............................

        همین

 

یا حق

ادامه نوشته

تقسیم  یک  شادی

تا فراموشم نشده سلام
دیدن دوستان همیشه باعث خوشحالیه و سرور و شعف آدمی رو زنده می کنه .  من هر وقت دلم می گیره بلند میشم و به تک تک دوستای دبیرستانیم تلفن می زنم و به هر ضرب و زوری که شده دور هم جمعشون می کنم و یه دل عزا از بچگی نکردمون در میارم. البته درسته سالی یه بار یا نهایت دو بار ازین کارا میشه کرد اما خوب همون سالی یکی دو بارش هم برای من غنیمته.
امروز با یکی از دوستانی که خیلی برام محترم و عزیزه مشغول صحبت شدم و قرار شد همین روزا مهمون دسرهای خوشمزه اش باشم.
اما خبر اصلی رو وقتی از ایشون خدا حافظی کردم شنیدم و هنوز هم باورم نمیشه .

 

 

 

راستش بنده از سالیان قبل که با چت و اینترنت آشنا شدم سعی کردم با تقویت زبان انگلیسی و عربی به چت با عزیزانی بپردازم که خارج از این مرز و بوم هستن و به نوعی برای من تازگی دارن و شاید عقاید اونها بتونه محکی برای من؛ و عقیده من پردازشی بر عقاید اونها باشه.

امروز که تلفن زنگ خورد حسم بهم گفت که این صدای زنگ یه خورده فرق داره و وقتی گوشی رو برداشتم فهمیدم حسم درست بوده؛ پشت خط  یکی از همون دوستان بود که با لطف و عنایت خدا و ظاهرا طی بحث با بنده (و حقیقتا همون عنایت امام عصر که ما سربازشیم) به دین مبین اسلام گراییده  و عجیب اینکه بی خبر و یه دفعه ای به ایران اومده .

از اونجا که می دونم چقدر اونم توی این ایام براش سخته که به ایران بیاد؛ اما اومد و به من هم نگفت تا سورپریز بشم. 

خیلی خوشحالم.

خوشحالم که می تونم دوستی رو که علاقه ای عمیق به او و او به من داره اما تا به حال همدیگر رو ندیدیم رو ببینم .
اینکه خدمت رسیدم و این کلمات رو میگم تنها به این دلیله که خواستم مخاطبین عزیز و گرانقدر وبم رو در شادی خودم شریک کنم. البته همون پشت تلفن متوجه شدم که یک هدیه گرانبها هم با خودشون برام آوردن.

 البته  باید بگم چه هدیه ای گرانبها تر از خودشون و طی این راه دراز چندین ساعته 


زیاده زیاد شد


ان شا الله خودش میاد و متن مملو از شادی من رو می خونه

تا بعد دوستان گرامی


یا حق

ایرانیان صدر اسلام ؛ بنیانگذاران تشیع یا پویندگان تسنن

از میون این همه کتاب سلام
یه راست میریم سراغ اصل مطلب؛یکی از نظراتی که در مورد شکل گیری اعتقاد شیعه توسط مستشرقین اختراع و درجامعه اهل سنت منتشر شده نسبت پیدایش تشیع به ایرانیان صدر اسلامه .
ابتدا اجازه بدید تا مقداری از قلم فرسایی ها و با عرض معذرت توهمات صاحبان این نظریه رو مرور کنیم:

اللهم عجل لولیک الفرج و جعلنا من انصاره و اعوانه و شیعته

شرق شناس معروف "دوزی" میگه:«مذهب شیعه نزاعی فارسی است؛زیرا عرب معتقد به حریت و آزادی و در مقابل فارسیان اعتقاد! به سلطنت و وراثت داشتندو هرگز معنا و مفهوم انتخابات را نمی فهمیدند!!!»
شرق شناس براون هم نظریه حق الاهی رو مورد توجه در بین ملت فارس عنوان نمود که شیعه این افکار رو از اونها به عاریت ! گرفته، البته یه شرق شناس دیگه به نام فان فلوتن هم معتقد به این موضوع شد اما در آخر کتاب خودش مکتب تشیع رو برگرفته از آرای یهود!!!دونست.
بعدها افرادی از اهل سنت مثل احمد امین مصری و احمد عطیه الله حسابی این نظریه رو تحویل گرفتن و مجوسان! فارس رو عامل سیرابی!رافضه در اسلام دونستند!!!
نقد این نظریه رو در
ادامه درد دل بخونید
                                                                             همین

 

یا حق

دوستان عزیز سایت بنده به آدرس  http://www.zimegrat.ir/ تازه راه افتاده دوستانی که با پس زمینه سفید بهتر مباحث رو می خونن به اونجا مراجعه کنند

ادامه نوشته

نظرو گذر

با یه کوله بار پر منتها پر از گناه ، می رم داخل مسجد، اینقدر این کوله سنگینه که پاهام داره زیرش طاقتش رو از دست میده.

مردم دارن گریه می کنن، به هر جون کندنی شده می خوام یه جایی اون گوشه کنار برای خودم دست و پا کنم ...طبق معمول پیدا نمی کنم ...سرمو می گیرم بالا و می گم خدایا تو که می دونی ما جربزه یه جا پیدا کردنم نداریم حالا چرا هی به رخم می کشی ؟! توی همین به قول رفقا اتصال حس می کنم یکی آروم دست گذاشت روی زانوم ، عرش رو بی خیال می شم و نگاهم رو می اندازم به فرش ، خدا رو شکر یکی از بچه ها ما رو شناخت ؛ یه تکونی به خودش داد تا واسه منم جا درست کنه، منم یه تشکراز خدا (الحمدلله و شکرا له)می کنم و خودمو می چپونم بین خلا ایجاد شده

مستقیم سرمو می برم بین زانو هام ؛ هنوز وسط روضه است ، گریم می گیره نمی دونم به حال زار خودم گریه کنم ، از اوضاع جامعه بنالم یا برای اربابم و مصیبتای روز عاشورا ؟مگه میشه زیر این همه بار گناه باشی و بدونی و بخوای شیعه باشی و گریت نگیره ؟خوب می دونم که اگه اینور گریه نکنم و وسط گریه عهد توبه رو با خدا نبندم ، اونور بد فرم گریمو در میآرن و اگه اینور ازین راه های میونبر استفاده نکنم، اونور................

                               اللهم عجل لولیک الفرج و جعلنا من انصاره و اعوانه و شیعته

بگذریم

دوستان ، این چند خط بالا رو نوشتم که یه چیزی رو خدمتتون عرض کنم ؛

اونم این نکته است که فکر نکنید گریه و زاری توی عزای امام حسین علیه الصلاه و السلام و ایام محرم با بقیه مراسما یکیه ( البته می دونم که اکثرتون المنه لله در این زمینه استادید اما خوب بعضی از دوستان یه سری سوالات در این زمینه کرده بودن که.....)خدا چند تا چیز رو راه میونبر بخشش و بخشایش قرار داده و یکی از مهمترین و محبوبترین راهها برای طلب حوائج و بخشوده شدن گناهان همین گریه بر حسین علیه السلام و عزاداری و یاد آوری شهادت سالار شهیدان  و یاران مروارید گون و با وفاشه .البته ذکر این مطلب خیلی ضروری  به نظر می رسه که هر چقدر این عزاداری آگاهانه تر و با معرفت بیشتری باشه هم ثوابش بیشتره و هم اثری که روی اعمال ما داره وسیعتر و ماندگارتره.

همین

یا  حق