تبلور
سلسله جنبان حيرت در تاريكخانه ذهن من در تبلور است
اي حسين
اين سرا پا تقصير اينك از وسعت وجودت انگشت به دهان حيرت گرفته است.
چگونه كسي خودرا در مقابل سپاهي مملو از تشنگان به خونش ببيند و بيعت از ياران خود بردارد؟.چگونه در ميان موجي از انسان استقبال ازآتش جهنم را ببيند و مهياي جنگ شود و شبانگاه چراغهاي خيمه ها راخاموش كند تا خجلت مايه ماندن همسفران نيمه راهش نگردد؟
چگونه؟
اي حسين
در حيرتم از ياران با وفاي تو
بسياري از صحابه پيامبر همانها كه هنگام سخن جلوتر از بقيه قلم و كاغذ را به كناري مي زدند وهنگامه دشواري همان پيامبري كه در حضور ديدگانشان ماه را به دونيم كرده بود پيامبر را، حجت خدا را، رها مي كردند و حتي به نداي پيامبر كه آنها را مي طلبيد! وقعي نمي نهادند .
اما تو بيعت از ياران خود بر ميداري و حتي آنان را از خود مي راني! اما اين اسطوره هاي انسانيت همچون كوهي استوار تا هنگامه نوشيدن لعل شهادت ايستادند و واژه انسان را معنا بخشيدند.بهشت برين ماوايشان باد.

اي حسين
در شگفتم از آرامش رويا گونه تو
چگونه است كه هنگامي كه زينب سلام الله عليها خبر يورش دشمن به سمت خيام را به تو مي رساند. تو ، كه در بيرون خيمه خود سر برزانو گذاشته و به خواب رفته اي ؛آرام تر از آنكه در مغز كوچك من معنا شود،تنها شعف روياي پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله را با خواهرت تقسيم مي نمايي!؟
اي حسين
مبهوتم از ادب برادر تو
چگونه سي و چند سال تو را فقط با لفظ سيد وآقاي من مي خواند و تنها زماني كه ناله اش از فرش به عرش مي رسد تو را با نداي برادر صداي مي زند!؟
اي حسين
در حيرتم از تازگي و ماندگاري عمل تو
مگر چه كرده اي كه هر سال گويي عاشورايي تازه در راه است و درين يوم عاشور است كه حسين قدم در شاهراه شهادت مي نهد؟!
و من همچنان در حيرتم
همين
يا حق



سلام من علی رضا ب.د