تعهد و تخصص ۳

تعهد و تخصص ۳

سلام

در دو پست قبل بنده نقاط قوت و ضعف اهمیت دادن به تعهد و تخصص رو به عنوان یکی از وجوه افتراق اردوگاه چپ و راست در نظام سیاسی ایران مد نظر قرار دادم ؛ اما بقیه بحث

اگه ما بخوایم صرف متعهد بودن شخصی ایشون رو مورد گزینش قرار بدیم،شاید این موضوع که مرور زمان باعث متخصص شدن ایشون بشه درست باشه اما انهدار زمان ،هزینه اشتباهات حتمی الوقوع و موارد بسیار دیگه به خودی خود ضررهای جبران ناپذیری رو متوجه منابع اصلی پیشرفت جامعه می کنه که اگه مقصد ما منافع ملی ملته باید عطای این انتخاب رو به لقاش ببخشیم.

از طرفی اولویت دادن به تخصص هم نمی تونه چاره ساز باشه ،البته برای این نتیجه گیری اخیر باید کمی واقع بین هم باشیم ، شرایط حال حاضر کشور ما ،شدت دشمنی و قدرت عملیاتی اشخاص و دولی که نمی خوان الگوی جمهوری اسلامی چه برای ایرانی ها و چه برای مردم خاور میانه و چه برای مسلمانان و چه برای مردم جهان به عنوان یک الگوی موفق و کارامد به حساب بیاد ،درصد وقوع اون ضعف هایی که در پست قبلی عرض کردم رو بالا می بره نمونه واضحش هم بنی صدر بود که چون خیلی واضحه دیگه توضیح نمی دم

حالا این همه رو گفتیم که چه چیزی رو خدمتتون عرض کنیم :راه کار رو.

از نظر حقیر راهکار و حدوسط این موضوع اینه :نظارت

به عبارت دیگه پست مزبور رو به همون آقای متخصص بدیم اما یه ناظر که همون آقای متعهد هست بالای سر ایشون می ذاریم.

اما یه سوال : وقتی ساختار نظارتی نظام رو میبینیم ،متوجه می شیم که دستگاههای نظارتی وجود داره پس چرا ضمن احترام به پیشرفتهای شکل گرفته و در حال شکل گیری هنوز اون تبلوری که باید دیده نمی شه ؟

این پرسشیه که در پست بعدی بهش می پردازیم.

همین

یا حق

 

تعهد و تخصص ۲

تعهد و تخصص ۲

سلام

این نوشته در ادامه نوشته قبلی منه ، پس اگه آپدیت قبلی من رو نخوندید؛ لطف کنید ابتدا اون رو بخونید(البته چند خط بیشتر نیست)

نکته اینکه سعی کردم تا جایی که میتونم ساده بنویسم.

اجازه بدید آپدیت ایندفعه رو فقط به صحبت در مورد نظر راستگرا ها در مورد تعهد و تخصص که همون تقدم تعهد بر تخصصه اختصاص بدیم.

شکل ساده توضیح این مطلب یک مثاله ؛ آقای "الف "انسانی متعهد به اصولی است که مد نظر گزینشگر ماست و متخصص در زمینه مورد نظر هم هست. آقای "ب"خود رو متعهد به اصول مورد نظر گزینشگر نمیدونه ولی در حرفه خودش تخصص بسیار بالایی رو داره و به نوعی متخصص تر از آقای "الف" هست. در اینجا محافظه کارها بی برو برگرد آقای "الف" رو به آقای "ب" ترجیح میدن .

شاید در ابتدا این نوع طرز تفکر کاملا درست و یا کاملا غلط به نظر بیاد اما با کمی تامل متوجه چند اشکال عمده و چند نکته مثبت عمده در این نوع نگرش می شید:

 

ابتدا ایرادات:

اول اینکه اگه شایسته سالاری رو به عنوان یک اصل بپذیریم "ب" بسیار لایق تر از"الف" برای احراز این پسته.

دوم اینکه کمبود تخصص به هر میزان در هر حرفه ای ممکنه صدمات جبران ناپذیری رو به بار بیاره و آقای "الف" هم از اون بی نصیب نیست.

سوم توجه به این نکته که در صورتی که "الف" کسی شایسته تر و لایق تر از خودش برای احراز این پست بشناسه با توجه به اینکه انسان متعهدی هست می بایست از پست مزبور کنار بره و اون شخص رو به جای خودش بنشونه که با ورود خودش در این پست نقض قانون تعهد خودش رو کرده.

ودست آخر اینکه اگه کارهای بالا رو انجام نده کسی که به بیت المال ضرر می زنه (حتی اگه ضرر به این معنا باشه که سود کمتری عاید بیت المال کنه در حالیکه امکان سود بیشتر در حالتهای دیگه وجود داشته ) دیگه کلمه متعهد در مورد این شخص صدق نمی کنه و بکار بردن این کلمه در مورد ایشون درست نیست.

بقیه متن رو در ادامه درد دل  بخونین.

دوستان منتظر آپدیت های بعدی من باشید و تا اون موقع نظرات خوبتون رو برام بنویسید. 

                                                                                                                 همین 

ادامه نوشته

تعهد  تخصص

تعهد و تخصص

سلام

آپدیت امروزم در مورد تعهد و تخصصه

می خوام یکمی بنیادی تر مساله چپ و راست رو مورد بررسی قرار بدیم.

یکی از تفاوتهای ماهوی دو گروه موسوم به چپ و راست در ایران اعتقاد اونها به تقدم تعهد و تخصص در معیارهای گزینش است.

اصولگراها یا حداقل بخش اعظم اونها معتقدن که تعهد بر تخصص مقدمه و درست در نقطه مقابل این طرز تفکر نیروهای چپ گرا یا همون اصلاح طلب ها (البته این چپ و راست قضیه داره و اطلاق چپ و راست به این دو گروه از بیخ و بن درست نیست ولی به هر حال)معتقدن که تخصص در احراز صلاحیت برای یک مسوولیت بر تعهد ، مقدمه و تعهد تقریبا هیچ نقشی در گزینش افراد نباید ایفا کنه.

اما به نظر من هر دو این نوع نگرش ها دارای نواقص بزرگی هستند که در آپدیت های بعدی با هم در این مورد بیشتر صحبت می کنیم.

منتظر آپدیت های بعدی من باشید و تا اون موقع نظراتتون رو برام بنویسید.

همین

یا حق

یک مشت حوری

به خاطر یک مشت حوری

هر چند یکمی دیر ولی

ســــلام

یکی از حضرات فرمودن که دین چیزی جز یک گواهینامه نیست که انسانهای مذهبی زمانی که قیاس منطقی شکست می خورد به همدیگر می دهند تا معتقد به چنین قضیه ای باشند .

شاید این جمله کمی دو پهلو به نظر بیاد اما اجازه بدید نتیجه گیری ایشون رو هم به نقل از سام هریس عرض کنم و بریم سراغ نقدش:   "علم باید دین را از بین ببرد"

در اینجا اول باید تعریف علم و دین رو با توجه به نیاز خودمون مشخص کنیم

علم  :  مجموعه ای از معلومات است که همیشه نسبت به اینده ناقص است

دین:  دستور العمل ارسالی از جانب آفریننده انسان که در مبنای پذیرش آن عقلانی و در نحوه اجرا تعبدی است.

 

دوستان مطلب رو خلاصه می کنم

اون  اوستا کریمی که انسان رو آفریده ، به دلایل محکم عقلی (که از حوصله این نوشته خارجه)می گه من شما رو آفریدم و شما توانایی پیمایش این راه رو بدون راهنمایی من ندارین ؛ حالا هی ما خودمون رو بالا بندازیم و پایین بکوبیم که ما عاقلیم و خودمون عقل داریم و علم داریم و .....

آخر مطلب اینه که علم ما چون نسبت به آینده نقص داره و همیشه امکان داره سرسخت ترین یقینیات ما با یک احتمال کنار گذاشته بشه ، به هیچ وجه صلاحیت اعتماد و تکیه اینگونه ای رو نداره و این برنامه نویس و خالق ماست که باید برای این چیزی که طراحی کرده و ساخته برنامه ای بنویسه تا ساخته اش به سر منزل مقصود برسه

پ.ن:البته ذکر این نکته رو لازم دیدم که به قول ما "اثبات شی نفی ما عداه "نمی کنه یعنی این سخن به معنای کنار گذاشتن شناخت عقلی یا تجربی نیست بلکه به قول شاعر هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد

همین

یا حق